فرقی نمیکند....بگویم و بدانی..........
یا ......نگویم و بدانی......
فاصله دورت نمیکند.......
در خوبترین جای جهان جا داری............
جایی که نه دست ناپاکان.....و نه دست نامحرمان........
به تو یگانه هستی ام.......نمیرسد.....
دخترم یگانه هستی من اینروزها شرمنده محبت های کودکانه و بی ریای تو هستم.
زمانی که خسته از روزگار... خسته از مشغله کاری...به خانه باز میگردم بوسه های تو
نوید بهشتی است که خدا به بندگانش وعده داده...ولی خدا آنقدر ها مرا دوست داشته که
بهشت را در این دنیا نصیبم کرده......نمیدانم .....بعد از مرگ خواهرت تمام دنیا برایم تمام بود و من
می پنداشتم که هرگز روی خوشبختی را نخواهم دید ولی خدا آنقدر بزرگ است که تو را برای التیام
درد هایم فرستاد .تا به من ثابت کند که اگر چیزی را از ما میگیرد بهتر از آن را به ما باز میگرداند و تو آن
بهترینی.......
این روزها آنقدر شیرین زبان هستی که همه عاشق صحبت کردن با تو هستند و عمدا اذیتت میکنند
تا تو با آنها صحبت کنی.....
قصه مورد علاقه ات سیندرلا است.....هر وقت قصه سفید برفی رو برات تعریف میکنم اعتراض میکنی
و میگی سیندلا بگو سفید برفی نگو.....